سه نوع رویکرد به عقل در تاریخ اسلام

1. چرا با وجود تأکید قرآن بر تعقل و عقلانیت، شاهد گرایش‌های ضد عقلی در جهان اسلام هستیم؟
پاسخ: یک عامل برای گریز از عقل، افراط و تندروی بعضی از جریان‌های عقل‌گرا است. ما در جهان اسلام، مانند تاریخ مسیحیت جریان‌هایی داریم که یک مشرب را پسندیده و توجهشان به آن جلب شده است و از دیگر مشرب‌های معرفت غفلت کرده‌اند. برای مثال، عقل‌گراهایی داریم در بین معتزله و یا فلاسفه مشایی که در کار اینها افراط و تندروی در عقل و عقل‌گرایی دیده می‌شود؛ به‌طوری که کتاب و سنت و تعالیم شریعت در دیدگاه اینان کم‌رنگ می‌شود و چون صرفاً با نگاه عقلی به‌دنبال حقیقت می‌روند، ازآنجاکه عقل بشر محدودیت‌هایی دارد، آن محدودیت‌ها دامن‌گیر اینها می‌شود و گاهی کج‌اندیشی‌هایی از این افراد ظهور می‌کند.
عقلگرایی افراطی در میان برخی روشنفکران مسلمان معاصر هم دیده میشود. عقلگرایی افراطی التزام قوی تر و شدیدتر به عقل و عقلانیت نیست، بلکه گرایشی غیرعقلانی است؛چون مقتضای عقل توجه به راه¬های گوناگون معرفت است. انحصارگرایی عقلی و شعار «حسبنا العقل» سردادن خلاف عقلانیت است. انکار ، وحی، شهودعرفانی، مطلق تعبد دینی و تقلید فقهی از لوازم عقلگرایی افراطی و فرار از مقتضای عقل و نشناختن حدود آن است. کسی که همۀ معارف و تکالیف را از عقل می طلبد، به حدود عقل توجه ندارد و انتظاری از عقل دارد که عقل توان برآورده کردن آن را ندارد. بنابراین، عقلگرایی افراطی سر از مخالفت با عقل درمی آورد، چنانکه گفته اند: « الشیء اذا جاوز حده انقلب الی ضده.»
از سوی دیگر، کسانی هستند که متمرکز در متون دینی می‌شوند و به عقل بی‌اعتنایی می‌کنند که کارشان به ظاهرگرایی و قشری‌اندیشی منتهی می‌شود. نصگرایی افراطی و اخباری گری و عقل ستیزی نیز مقتضای التزام بیشتر و شدیدتر به شرع نیست، بلکه خلاف شرع است؛ چرا که شرع بر اهمیت و اعتبار دیگر راه های معرفت تأکید دارد و پیروانش را به استفاده از آن راهها ترغیب و تشویق میکند.
جریان‌هایی نیز داریم که به اهمیت سیر و سلوک و تهذیب نفس و معرفت باطنی پی می‌برند. ولی آن‌چنان مجذوب این شیوه و مشرب می‌شوند که سایر راه‌های شناخت و معرفت را از یاد می‌برند. بعضی از صوفیه را می‌بینیم که با عقل رابطه خوبی ندارند؛ چنان‌که با کتاب و سنت هم چندان سروکاری ندارند و با گفتن “حدثنی قلبی عن ربی” خود را از استماع قرآن و حدیث بی‌نیاز می‌بینند. این یک‌سونگری‌ها هر کدام منشأ دشواری‌هایی شده است. اما آنچه از عقل و کتاب و سنت به‌طور صریح و آشکار بر می‌آید این است که خداوند همه این راه‌های معرفت را در اختیار ما قرار داده است و باید از همۀ آنها بهره بگیریم.
2. غیر از عقل چه منابعی برای معرفت وجود دارد؟
پاسخ: عقل یک منبع معرفت است. وحی الهی که در کتاب و سنت تجسم و تمثل پیدا کرده، منبع مهم دیگر معرفت است. شهود هم برای اهلش منبعی از معرفت است و حس و تجربه نیز راه اصلی برای شناخت طبیعت و عالم مادی است. حکیم کسی است که از همه این منابع استفاده می‌کند و بر یکی از اینها متمرکز نمی‌شود و از افراط و تفریط دوری می‌کند. نمونه‌های این‌گونه افراد را هم بسیار داشته‌ایم؛ مانند خواجه نصیر و ملاصدرا. باید تأکید کرد که در میان این راه ها عقل جایگاه خاصی دارد و در همۀاین موارد حضور دارد .
3. جریان‌های ضد عقل در جهان اسلام کدامند؟
پاسخ: جریان‌های ضد عقل مختلفند. یک نوع مخالفت با عقل‌گرایی را در بین گروه‌های تصوف و صوفیان می‌بینیم که شدیداً عقل را تخطئه و رد می‌کنند. حتی برخی از عارفان بزرگ ما نسبت به عقل بی‌اعتنا بودند و اهمیت عقل را نادیده می‌گرفتند. اهل حدیث، اخباریون و ظاهر‌گرایان که نمونه بارزش همین سلفیون و وهابیون هستند، شدیداً ضد عقل می‌باشند. اخیراً در بین ما نیز کسانی با شور و هیجان اصرار دارند که معرفت را باید منحصراً از منابع دینی جست‌وجو و پی‌گیری کرد و به عقل اعتمادی نیست.
در جمع‌بندی نهایی به‌طور کلی باید گفت در تاریخ اسلام سه نوع رویکرد نسبت به عقل وجود داشته است: عقل‌گرایی افراطی، عقل‌گریزی افراطی و عقل‌گرایی اعتدالی. رویکرد سوم که عقل را به‌عنوان منبع یا راه اساسی معرفت می‌نگرد، اما در کنارش از سایر منابع و راه‌های معرفت غافل نمی‌شود، همان مشربی است که مقتضای عقل است و از تعالیم کتاب و سنت استفاده می‌شود و مشرب اکثر حکمای اسلامی نیز همین است.

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست