وجود امام چه ضرورتی دارد؟

اندیشه ورزی پیرامون انتظار منجی و آیندۀ جهان

گفت و گو با دکتر محمد فنائی اشکوری

وجود امام چه ضرورتی دارد؟

امامت ادامۀ نبوت است. خداوند دو کار مهم در عالم کرده است: یکی خلقت و دیگری هدایت که از طریق بعثت انبیا است. ما فقط در اصل آفرینش به خدا نیازمند نیستیم، بلکه برای هدایت نیز به عنایت الهی نیازمندیم. طبیعت برای رفع نیازهای مادی ما کافی است. اما برای رستگاری ابدی نیازمند به هدایت الهی هستیم. خداوند انبیا را برای هدایت بشر فرستاده است. از آنجا که دین اسلام دین خاتم است و پیامبر اسلام خاتم انبیا است، پس از او شریعت جدید و پیامبری نخواهد آمد. راه انبیا توسط اوصیای معصوم که امامان هستند ادامه می یابد. امام پیشوای معصوم بشری برای رسیدن به حیات طیبه است.

آیا عقلی که خداوند به ماداده است برای یافتن راه رستگاری کافی نیست؟

عقل لازم است، اما کافی نیست. عقل ما مثل وجود ما محدود است و به همۀ عالم و به آغاز و انجام آن احاطه ندارد. به کمک عقل خدا را تا حدی میشناسیم و حقانیت دین را از راه عقل می توانیم بیابیم، پس از فهم حقانیت دین در فهم خود دین نیز به عقل محتاجیم. اما برای شناخت درست مبدأ و معاد و راه رستگاری علاوه بر عقل به وحی و تعلیم انبیا نیازمندیم.

اینجا این پرسش مطرح می شود که اگر وجود امام لازم است پس فلسفۀ غیبت چیست؟

اگر نگاهی به تاریخ اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم بیندازیم فلسفه غیبت روشن می شود. به دلیل انحرافی که در امت پیش آمد امامان خانه نشین شدند. امیر المؤمنین جز مدتی کوتاه فرصتی برای رهبری پیدا نکرد و در محراب عبادت به شهادت رسید. سایر امامان تحت شدید ترین فشارها بودند و در حصر و زندان بسر می بردند. حادثۀ کربلا کافی است که نشان دهد برخورد خلفای جور با امامان چگونه بود. امامان ما یا شمیشر و یا با مسموم شدن به شهادت رسیدند. فلسفۀ غیبت امام زمان حفظ امام زمان و آماده شدن جامعۀ بشری برای پذیرش رهبری او است.

پنهان بودن امام زمان با عمر طولانی بیش از هزار سال چگونه قابل توجیه است؟

اولا مگر این کار برای خدا دشوار است؟ آیا خدایی که جهان با این عظمت را آفریده از حفظ یک نفر برای مدتی طولانی عاجز است؟ ثانیا آیا فکر می کنید فقط شیعه به چنین چیزی اعتقاد دارد؟ در بسیاری از ادیان چنین اعتقادی هست. آیا به نظر شما این سوال برای مسیحیان که اکثریت جمعیت دینداران را دارند مطرح نیست؟ آیا مسیحیان به چنین چیزی اعتقاد ندارند؟ آیا این سؤال را هرگز از یک مسیحی پرسیده ای؟ مسیحیان معتقدند حضرت عیسی زنده و پنهان است و در آخر الزمان ظهور می کند. منتها اعتقاد مسیحیان با اعتقاد شیعه چند تفاوت دارد. اولا عمر حضرت عیسی تاکنون بیش از دو هزار سال است و طولا نی تر از عمر امام مهدی است. ثانیا به اعتقاد مسیحیان عیسی کشته شده و پس از کشته شدن زنده شده و باقی است، اما امام زمان کشته نشده است . اگر اعتقاد به امام زمان عجیب باشد اعتقاد به ظهور حضرت عیسی بسیار عجیب تر است. هم به نظر مسیحیان او کشته شده و هم عمر پنهانش طولانی تر است و جهان مسیحی از جمله اکثریت قریب به اتفاق غربی ها به این قضیه اعتقاد دارند؛ چنانکه ما هم به ظهور آن حضرت در کنار امام زمان اعتقاد داریم. برای کسی که مادی فکر کند این امر عجیب است، اما برای یک مؤمن به خدا و ماورای طبیعت این امر عادی است.

آیا می توان زمان ظهور را دانست و از تاریخ وقوعش خبر دارد؟

خیر. این از اسرار الهی است و کسی از آن خبر ندارد و هر ادعایی در این زمینه از سوی هرکسی کذب و بی اساس است.

بزرگترین شاخصه عصر ظهور چیست؟

یکی از برجسته ترین رسالت های امام منتظر تحقق بخشیدن به قسط و عدل است. در روایت داریم که: «یملأ الله به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا.» امام زمان می آید جهان پر از ظلم و ستم را سرشار از عدل و داد کند. بیشترین چیزی که بشریت در بعد اجتماعی زندگیش به آن نیازمند است عدل است. بیشترین رنج بشر در طول تاریخ در همه جوامع از ظلم وستمگری است. تاریخ بشر آکنده از بیدادگری است.

عقاب جور گشودست بال در همه شهر کمان گوشه نشینی و تیر آهی نیست

بشر تشنۀ عدالت است و تاکنون نتوانسته است به این آرمان برسد. بزرگترین پیام اجتماعی آموزۀ مهدویت عدالت است. کسی که معتقد به امام زمان و منتظر اوست معتقد به عدالت و منتظر عدالت است.

عدالت چیست و چه تعریفی دارد؟

مفهوم عدالت بدیهی و روشن است و نیازی به تعریف ندارد. همه می فهمند عدالت چیست. همه تشنۀ عدالت و دنبال آن هستند. پس می دانند عدالت چیست. البته برای عدالت تعریف هم ارائه شده است. مثلا گفته اند: «العدل اعطاء کل ذی حق حقه.» عدالت این است که حق هر صاحب حقی داده شود. اما نیازی به تعریف نیست و میدانم عدالت چیست. مشکل بشر در تعریف عدالت نیست؛ مشکل در عدالت ورزیدن است. خیلی ها دم از عدالت می زنند ،اما رسیدن به عدالت حقیقی کار هر کس نیست. نیاز به تقوا و تربیت دارد. فریاد ادعای عدالت گوش فلک را پر کرده، دیکاتورها و جباران و ستمگران هم دم از عدالت می زنند، اما حقیقت عدالت خواهی با شعار عدالت بسیار فرق دارد. شعار عدالت آسان است و جاذبه هم دارد؛ اما عدالت ورزی سخت است و کمتر کسی حاضر است تن به عدالت دهد. خودخواهی و خودمحوری و منفعت طلبی مانع عدالتخواهی حقیقی است. فقط کسی که اهل طهارت روح باشد و با تربیت و ریاضت از زندان خودخواهی رهایی یافته باشد می تواند به فضیلت عدالت دست یابد.

همانطور که گفتید بسیارند کسانی که داعیه عدالت گستری دارند، در دنیای امروز بسیار ی از قدرت ها و سازمان ها مدعیند که دنبال عدالت هستند. فرق امام زمان با دیگر منادیان عدالتخواهی در این زمینه چیست؟

امام از مقام عصمت برخوردار است و با طهارتی که دارد محو در خدا است و خودخواهی و سودجویی در وجود مقدسش راه ندارد. او عین عدالت و میزان است. تربیت یافتگان امام نیز با تربیت و ریاضت و تقوا از درجات بالایی از عدالت بهرمند هستند. فرق عدالت مهدوی با عدالت در نظام های دیگر این است که این عدالت آمیخته با معنویت و محصول آن است. مکتب ها و مدعیان سکولار عدالت هرگز به عدالت حقیقی نمی رسند، چون عدالت را بدون معنویت می خواهند، عدالت سکولار به جهت محروم بودن از معنویت ناقص و ابتر است. معنویت زمینه ساز عدالت و تضمین کننده آن است. مدعیان سطحی دینداری و دینداران قشری نیز هرگز نمی توانند درک درستی از عدالت داشته باشند و نمیتوان انتظار عدل ورزی از آنها داشت، چون نه شناخت درستی از حقیقت دین دارند و نه به گوهر معنویت دینی راه یافته اند. شاخصۀ عدالت مهدوی این است که با معنویت و عبودیت همراه است و اساسا محصول این معنویت و عبودیت است. بدون معنویت و عبودیت هیچگاه در هیچ جا عدالت به نحو کامل تحقق نخواهد یافت. معنویت و عبودیت هم بدون عدالت میسر نیست. اینها همراه هم هستند.

امام زمان چگونه اهدافش را عملی می کند؟ اساسا چگونه مردم دعوتش را می پذیرند؟ آیا این امر از طریق جنگ و خونریزی صورت می گیرد؟

امام زمان نه از راه اجبار و نه از راه اعجاز عمل می کند. او خود را با اعمال زور و قوۀ قهریه بر مردم تحمیل نمی کند. بلکه مردم به درجه ای از معرفت می رسند که حقانیت امام را درک می کنند و دعوتش را می پذیرند. امام زمان برای جنگ و خونریزی نمی آید، بلکه برای صلح و پایان دادن به خونریزی می آید. البته ستمگران و گردنکشانی هستند که در برابر حق می ایستند و امام نیز با آنها مقابله می کند و کنارشان می زند. اما اینها اقلیتی کوچک هستند. بشریت دنبال حق و عدالت است و هنگامی که آن را بیابد به آن رو می آورد. بنا بر این مهمترین روش امام، معرفت بخشی است. او با ارائه تفسیر راستین دین و رفع بد فهمی ها و کج اندیشی ها، معارف زلال الهی را به بشریت عرضه می کند. این منطق است که انسان ها را با هر مکتب و دینی به سوی خود جذب می کند. کدام تشنه است که از آب زلال و گوارا استقبال نکند! این است تصویری که ما از آیندۀ جهان و پایان تاریخ داریم.

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست