رویارویی اسلام استکباری و اسلام ناب محمدی

در قرن هشتم هجری قمری، سلسلۀ شیعی آل کیا در گیلان حکومت می کردند. بنا به نقل، آنها از نوادگان امام چهارم (ع) بودند. مرکز حکومت کیائیان لاهیجان بود و مقر حکومت تابستانی آنها شهر سمام (نزدیک روستای کجید) و لوسن (در حدود روستای درگاه اشکور) بود. آنها بیش از دو قرن در گیلان حکومت کردند. کیائیان در ابتدا پیرو تشیع زیدی بودند، اما به تدریج تشیع اثناعشری را پذیرفتند. بنیان گذار این سلسله سید علی کیا بود. سید علی کیا به علوم دین آگاه بود و می کوشید حکومت عادلانه ای به تبع حکومت جدش امیر المؤمنین (ع) در گیلان داشته باشد.

در این زمان تیمور گورکانی، یا همان تیمور لنگ، حاکم قسمت اعظم شرق بود و بیشتر سرزمین‌های آسیای مرکزی و غربی را تحت سیطره داشت. تیمور جهانشگا در مدت کوتاهی خوارزم، خراسان، گرگان، مازندران، سیستان، هرات، فارس، اصفهان، بخشی از عراق، لرستان، هند و عثمانی را فتح کرد و سپس عزم فتح چین کرد درحالیکه هدفش تسخیر کل جهان بود که عمرش کفاف نداد. او به هر سرزمینی وارد می شد با قساوت و بی رحمی تمام به قتل عام و غارت می پرداخت. در اصفهان هفتاد هزار نفر را سر برید و با سرها مناره ها ساخت. او در هیچ جنگی شکست نخورد. اما همین تیمور به دلایلی از جمله بخاطر آوازۀ سلحشوری و جنگجویی دیلمیان و شکست ناپذیری آنها، در حمله به سرزمین گیلان تردید داشت و به گرفتن باج از امیران محلی قناعت می کرد. اما سید علی کیا که در ابتدا بر اساس تدبیر با تیمور مدارا می کرد، نه تنها از دادن باج به وی خودداری کرد، بلکه به مناطق تحت حکومت او از جمله قزوین لشکر کشی کرد و قزوین را تسخیر کرد. با اینکه مشاوران تیمور حمله به لشکر سیدعلی کیا را به او پیشنهاد کردند، اما او حمله را صلاح ندید و نامه ای تهدید آمیز برای سید علی کیا نوشت.

ضمنا تیمور که از وحشی ترین خونخواران تاریخ بود به ظاهر مسلمان بود و می گویند نمازش هرگز به تأخیر نمی افتاد! استناد به تعالیم اسلامی و بکارگیری آیات و روایات و تعبیرات غلیظ دینی در نامه ای که ذیلا می آوریم آشکار است. در هیمن نامه او خود را “پادشاه اسلام” می خواند. اسلام اسکتباری از آغاز رودر روی اسلام ناب محمدی قرار داشت؛ در زمانی به صورت اسلام اموی و عباسی و زمانی به شکل اسلام تیموری و مغولی و امروز به صورت اسلام آمریکایی. همۀ این ها مصادیق اسلام استکباری به تعبیر حضرت امام قدس سره اند. البته باید از ساحت اسلام عذرخواهی کرد که سوء استفاده از اسلام و تحریف آن ربطی به اسلام ندارد. اما قید اسکتباری یا آمریکایی خود نشان می دهد که سخن از اسلام نیست، بلکه سخن از سوء استفاده از اسلام و نام اسلام است. نامۀ تیمور به سید علی کیا و پاسخ قهرمانانه و غیرتمندانۀ سید علی کیا به این نامه، میدان نبرد اسلام استکباری و اسلام ناب محمدی را به زیبایی به تصویر می کشد.

نامۀ تیمور به سید علی کیا
سید علی کیا به تحیات و رأفت فراوان مخصوص بوده، همگی همت همایون به تمهید قواعد اشتیاق و سلوک و اوضاع بر نهج وفاق مقصود شناسد. اما بعد معلوم باد که چون ارسال رسل و رسائل هم در زمان موافقت و هم در زمان مخالفت سنت حضرت عزت جل و علا است که جهت تحصیل قبول طاعت و الزام حجت وارد می شد، بنا بر متابعت مسلوک سنت الهی بود و کیفیتی نوشته می شود چون از بدایت حال طریقه مطاوعت و متابعت مسلوک می داشت، حضرت ما را دربارۀ او نظر عنایت و شفقت به اعلی مدارج کمال حاصل بود. بی موجبی دربارۀ ثلم بنیان انقیاد و امتثال اوامر، آثار مخالفت به ظهور رسانید و سببی که باعث بر این معنا تواند بود معلوم نشد.
این همه قضایا نسبت به کسان دیگر موجب انتباه و اعتبار او نمی شود و احوال ولایت خوارزم و خراسان و تبریز پوشیده نباشد که به چه نوع و طریقه خلاف و نفاق ورزیده و نصیحت قبول نکردند عاقب الامر مخذول و مقهور شدند «جزاءا بما کانوا یعملون.» مقصود از تفهیم این معانی و استقصا در تمهید این مبانی آن است که چون روایت «الفتنه نائمة لعن الله من ایقظها» از حضرت رسالت (صلوات الله علیه) صحت تمام دارد و اهمال قاعدۀ عقل و نقل کردن و شرایط فرمانداری که موجب انتظام امور است قیام ننمودن و فتنه و خرابی که واسطه استیصال کلی تواند بود جستن و طریق معاندت و مخاصمت که عاقبت آن از انواع وخامت چنانچه در باب جمعی که ذکر واقع و صادر شد خالی نتواند بود، مفتوح داشتن نوعی از عجب است که شرعا و عقلا و عرفا مطرود است.
چنان که نظام و استقامت احوال خود می خواهی می باید که به نهضت فیاض پادشاهانه و عنایت و الطاف خسروانه حضرت ما نیکودار بوده، مستظهر بلاحجاب به درگاه عالمیان متوجه شود یا یکی از فرزندان را روانه نماید و قبول فرمان پادشاه اسلام در ولایت جاری و شایع گرداند، تا به سبب نسبت سیادت او قلم عفو و اغماض بر جرایم او در گذشته، ولایت و موضع بر او مسلم داشته شود. اگر خلاف این معانی به جا آورد و دعوت ولی نعمت قبول نکند و از احوال دیگران متنبه نشود، می باید که جنگ را آماده و مهیا گردد که متعاقب، بعد از فضای ملک علام ولایت او خواهد شد تا آنچه مطلوب صفحۀ تقدیر باشد بر لوح سطوت ظهور یابد و چون بیشتر مواعظ و نصایح و ملاطفت قبول نکرده باشد و فتنه و جنگ خواسته باشد، هر آینه آنچه واقع شود، از خون ریزش و خرابی و اسر و غارت گناهش تمام بدو عاید گردد و آویزه و آثم باشد. و السلام.

پاسخ امیر سید علی کیا به نامۀ تیمور صاحبقران
الواثق بالملک الغنی علی بن امیر الحسینی بر ارباب ملک و ریاست و اصحاب عقل و فراست معین و مبرهن است که ایزد (جلت کبریائه و تقدست اسمائه) به کمال قدرت خویش طوایف انسان را از راه بشریت و خلقت بر یک صفت و صورت آفریده است؛ والی با موالی یکسان است و اعلی با ادنی در یک میزان. تفاوت و تمایزی که حاصل است جز عطیۀ فضل رب الارباب و هدیۀ مسبب الاسباب [نیست] که «یرزق من یشاء بغیر حساب.» غناء و ثروت و فقر و فاقه و عطیه از عوارضات اند، جهت ابتلا و امتحان محک عیار همگنان در ایشان پدید آورد تا هر یک بر حالتی که باشند قدم بر جادۀ عبودیت راسخ و استوار دارند و اوامر و نواهی او امتثال نمایند. فقیر از شدت و غنی از مکنت نلغزیده، وظایف شکر و سپاس به تقدیم رسانند و عین فرض عباد آنکه نقد دوست و نعمت را از حضرت واجب العطایا دانسته، در مقام تذلل و تخشع فرود آیند و از اشارات «و لو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فی الارض» با خبر بوده، قدم در دایره طغیان و عصیان ننهند و در بندگان خدای تعالی به نظر حقارت ننگرند و چون بر خزاین اسرار ربانی واقف باشند هیچ آفریده ای کم از خود نبینند و بر قوت و سطوت جسمانی که مدار آن جز یک نفَس بیش نیست اعتماد ننماید و آزار مسلمان را که برادران دینی اند که «انما المومنون اخوه» احتراز و اجتناب واجب دانند، تا در آیینۀ اعمال جز چهرۀ نیکنامی نبینند و از دوحۀ اقبال جز میوۀ کامرانی نچینند. این مقدمات مبتنی است بر جواب مکتوبی که امیر تیمور نوشته، و آن مشحون است از سفاهت بسیار و نخوت بیشمار و کلمات ناپسندیده و عبارات نااندیشیده، مطلقا دعوی ربوبیت کرده. هر شخصی که به صفات اولیۀ نطفه و آخریۀ جیفه موصوف باشد و هر روز دوبار به اکل و شرب محتاج شود، چگونه خطاب «و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» بر زبان راند، و اضافۀ مغفرت و احسان و عفو و غفران با نفس ضعیف خود که محل زلل و نسیان و قابل فنا و نقصان است نماید، و ندای «انا کذلک نجزی المحسنین» در دهد، و از “جناب ما” و “حضرت ما” و “عز و جلال ما” سخن گوید، و رقم نسیان بر اشارت «و خلق الانسان ضعیفا» و «انه کان ظلوما جهولا» کشد.
چنانکه قبل از این، چنگیز، جد او را با آنکه کافر بود، جهت دفع بعضی از مخالفان برانگیخته، لوای استیلای او را برافراخته و نیز امثال این قضایا بسیار اتفاق افتاده که بسی از متکبران و جباران و فاسقان با مال و مکنت و عزت و ابهت و شوکت بر دست محبان و موالیان آل رسول مستأصل گشتند، و اکنون نیز هاتف غیبی در باب توجه مخالفان و معاندان که بدین جهت جانب متوجه اند و بی استحقاق، قصد آزار و ایذای صلحاء و اتقیاء علما و فقها و فقرای این دیار دارند، در گوش جان می گوید که: «قاتلوهم یعذبهم الله بایدیکم و یخزهم و ینصرکم علیهم و یشف صدور قوم مؤمنین» بدین سروش خرم و مدهوش گشته و مدلول و «ومن یتوکل علی الله فهو حسبه» را کار بسته، مستعد و آماده ایم و جنگ و جهاد را ساخته و ایستاده ایم، و بحمد لله مقام های استوار و مبارزان نیزگذار داریم تا جان در بدن و سر در گردن باشد، خواهیم کوشید «و جاهدوا فی الله حق جهاده» را که میراث آباء و اجداد ماست به جای خواهیم آورد و مضمون «ولنبلونکم حتی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین» را کاربند خواهیم شد. «والله یؤید بنصره من یشاء و ماالنصر الامن عند الله» «و من کثره فکره فی العواقب لن یستجمع.» هرآیینه آنچه بر لوح محفوظ به قلم تقدیر مسطور شده از قوه به فعل آید و از خفا به ظهور پیوندد «ماشاء الله کان و ما لم یشأ لم یکن.» ذکری که در اواخر مکتوب رفته بود که «چون متابعت نکنی مطاوعت ننمایی و بدین سبب لشکرها متوجه گردند و فتنه و خرابی و قتل و غارت و اسر واقع شود آثم باشی» از علما که ملازمند همین قدر استفسار نمایند که در این قضیه چه کسی به وزر و وبال و نکال احق و اولی است تا مثال سخنانی چنین تهدید آمیز نفرمایند که عالم آرا از سرایر افعال و احوال همگان مطلع است؛ به گاه عمرو، زید را مؤاخذه نخواهد فرمود: «ولا تزر وازرة وزر اخری.» انتهی

این نامۀ یک حاکم محلی به قدرتمند ترین سفاک خون آشام جهان در آن زمان است. شجاعت علوی و عزت و غیرت حسینی و روحیۀ حماسی از کلمه کلمۀ این نامه موج می زند. ضمنا بصیرت و تیزبینی و دانش و تسلط نویسنده بر معارف آیات و روایات بخوبی آشکار است، چنانکه ادبیات و قلم فاخر نویسنده را هم بخوبی نشان می دهد. نمونۀ اعلای چنین تفکر و روحیه ای را ما در زمان خود در شخصیت امام خمینی و جانشین به حقش امام خامنه ای در برابر استکبار جهانی و بی اعتنائی آنها به تهدیدات آمریکا دیده ایم. این موضع اسلام ناب محمدی در برابر زورگویی جباران و ستمگران در طول تاریخ بوده است. جالب توجه است که به رغم تهدید تیمور و به رغم چنین پاسخی از سید علی کیا، تیمور تا زنده بود به گیلان حمله نکرد و با سید علی کیا درگیر نشد.

متن این نامه ها در اسناد کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی موجود است و در منابع مختلف تاریخی نقل شده است. در میان آثار معاصر می توانید رجوع کنید به: محمد علی قربانی، پیشینۀ تاریخی و فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، ص 61؛ همچنین: حسن شریعتی فوکلایی، حکومت آل کیا در گیلان، ص  90-95.

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست