حافظ شیرازی لسان الغیب

شمس‌الدين محمد فرزند بهاءالدين (يا كمال‌الدين) در حدود سال‌هاي 724 تا  726 در شيراز به دنيا آمد و در همان‌جا (به روايتي در 792) بدرود حيات گفت. حافظ علوم ديني، به ويژه علوم قرآني و ادب فارسي اعم از نظم و نثر را در شيراز آموخت. وي با استفاده از دانش گسترده و ذوق شاعرانة كم‌نظيرش زيباترين غزليات عرفاني فارسي را آفريد. سروده‌هاي او سرشار از لطايف قرآني و اشارات عرفاني است كه به زبان رمزي شاعرانه بيان شده است.
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته‌ها هست بسي محرم اسرار کجاست
عشق عرفاني محور غزل‌هاي حافظ است.
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد
حافظ از دغلکاری های صوفي نماها سخت انتقاد مي‌كند.
صوفي نهاد دام و سر حقه باز کرد     بنياد مکر با فلک حقه‌باز کرد
بازي دهر بشکندش بيضه در کلاه   زيرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
یکی از محورهای اصلی غزلهای حافظ مبارزه با رياکاری و تظاهر و زهدنمايي و فریبکاری مقدس نمایان دین فروش است، چیزی که بلای اصلی جامعۀ امروز ماست.
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقۀ پشمینه بینداز و برو
در ميخانه ببستند خدايا مپسند
كه در خانه تزوير وريا بگشايند
او که نسبت به صوفيان خانقاهی نظر مثبتي ندارد، اما از عارفان به بزرگي ياد مي کند.
سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حيرتم که باد فروش از کجا شنيد
پیام حافظ به بشریت این است که:
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
این مهمترین پندی است که جامعۀ جهانی امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند شنیدن آن است.

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست