یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش

یکی از نکاتی که ارباب قلم و سخن باید توجه جدی داشته باشند این سخن حکیمانه حافظ است که:
بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
البته اهل فضل و دانش به این نکته توجه دارند و رعایت می‌کنند، اما همه ما نیازمندیم که این درس را بیاموزیم و همیشه این پند ارزشمند را آویزه گوش خود کنیم.
بسیار می‌بینیم، می‌خوانیم و می‌شنویم که افرادی در رسانه‌های مختلف، مانند مطبوعات، کتاب‌ها، فضای مجازی، خطابه‌های صدا و سیما، تریبون‌های دیگر و گفت‌وگوهای بین‌الافراد و محافل در حوزه‌ها و موضوعاتی اظهارات و افاضاتی می‌کنند که هیچ تخصصی در آن موضوعات ندارند که گاه منشأ منازعات و مشکلات بسیار می‌شود.
سخن لسان‌الغیب و همۀ خردمندان این است که عاقل کسی نیست که همه چیز را می‌داند و درباره همه چیز فتوا و نظر می‌دهد؛ عاقل‌ترین مردم کسی است که به محدودیت‌هایش واقف است.
سقراط که داناترین فرد روزگارش بود شاخص دانایی‌اش این بود که می‌دانست که نمی‌داند. در احادیث معصومین (ع) هم آمده است که: اذا تم العقل نقص الکلام. بین خردمندی و کم‌گویی ارتباط هست.
به نظر می‌رسد مراد ستایش مطلق کم‌گویی نیست. معلمی که صبح تا به شام مشغول تدریس است و عالم دینی که در حوزۀ تخصصش تعلیم می‌دهد هرگز کارش مذموم نیست. یک حوزه از مصادیق کم‌گویی ممدوح اجتناب از سخن باطل، کذب، غیبت، افشای اسرار، سخنان فتنه‌انگیز و مانند آن است که در بحث از آفات زبان دربارۀ آن سخن گفته شده است (از جمله می‌توان رجوع کرد به محجة البیضاء فیض کاشانی رحمة الله علیه). مصداق دیگر، لغویات و مالایعنی و سخنان بی‌فایده و غیرلازم است، مانند بسیاری از مطالبی که از تلویزیون پخش می‌شود. مصداق دیگر، لب فروبستن از چیزی است که انسان دانش لازم دربارۀ آن را ندارد که گاه از آن به “قول بغیر علم” تعبیر شده است که محل بحث ما در این یادداشت این قسم اخیر است.
بسیاری از منازعات از آنجا بر می‌خیزد که عالم سکوت و جاهل وراجی می‌کند. در سخنان معصومین (ع) این مضمون آمده است. قالَ الْجَوادُ علیه‌السلام: لَوْ سَکَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ. اگر نادان سکوت کند، مردم اختلاف نمى‌کنند. باید توجه داشت که جاهل قشر خاصی از مردم نیست. مراد مردم بی‌سواد و کم‌سواد نیست. همۀ انسان‌ها در حوزه‌هایی جاهل هستند.
کسی که در حوزه‌ای علم دارد نباید پیش خود خیال کند که این گونه بیانات مذمّت جاهل است و ما که بحمدالله عالم هستیم. خیر. خود این سخن نشانۀ جهل است. این جاهلی که سکوت نمی‌کند هر کسی است که در موضوعی که علم ندارد اظهار نظر می‌کند و لو در موضوع دیگری علم داشته باشد.
اتفاقا مشکل از این گونه جاهلان است. افراد عامی و بی‌سواد اهل ادعا و اظهارنظر نیستند و اگر هم اظهارنظری بکنند کسی توجه نمی‌کند. مشکلات و فتنه‌ها از عالم نماهایی بر می‌خیزد که هرّ را از برّ تشخیص نمی‌دهند (لایعرف الهرّ من البرّ) اما بااعتماد به‌نفس کاذبی که دارند در هر موضوعی قاطعانه نظر می‌دهند و فتنه و آشوب برپا می‌کنند.
درست است که انسان حیوان ناطق است و به موجب آن حرف می‌زند، اما حکیمان گفته‌اند که نطق افزون بر معنای سخنگویی به معنای عقل‌ورزی هم هست. پس زبان باید به فرمان عقل بچرخد:
دو چیز طیرۀ عقل است دم فرو بستن
به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
الغرض، یکی از موضوعاتی که به ویژه پس از ظهور بیماری کرونا مورد توجه عموم واقع شده طبابت و پزشکی است. طبیعی است که درباره چنین بیماری فراگیر و ناشناخته‌ای، ابهامات و پرسش‌های بسیاری وجود داشته باشد و بین صاحب‌نظران پزشکی و همچنین بین طب جدید و طب سنتی اختلاف نظرها و مناقشات و مباحثاتی پیش آید و مدتی با آزمون و خطا این مسیر طی شود.
اما آنچه طبیعی نیست و می‌تواند یک ناهنجاری به حساب آید این است که افرادی که هیچ گونه صلاحیتی در علم طبابت قدیم و پزشکی جدید ندارند مهار سخن را به دست گرفته و فضای جامعه را پر از رطب و یابس‌های بی‌اساس و جهل-بنیاد خود کرده‌اند.
کسی که درباره طب قدیم و جدید و مقایسۀ آن‌ها و ردّ یکی و تأیید دیگری سخن می‌گوید اولاً باید از او پرسید که رشته تحصیلی و تخصصی و مطالعاتی شما چیست؟ آیا در طب جدید تخصص دارید یا قدیم و یا هردو؟ اگر در زمینه طب قدیم یا جدید در حدّ اجتهاد و صاحب‌نظر بودن کسب دانش کرده‌اید، سخن و نظر شما محترم است و باید شنیده شود اما اگر چنین نیست حق اظهارنظر و به ویژه مخالفت با نهادهای پزشکی را ندارید و بالاتر از آن حق نسخه‌پیچی ندارید، چون پای سلامتی و حیات انسان‌ها در میان است.
برخی به دلیل مهارتی که در سخنوری یا قلم‌فرسایی پیدا کرده‌اند و چون می‌توانند با اندک اطلاعات کلی و اجمالیِ دائره‌المعارفی و ویکی پدیایی در باره موضوعات مختلف سخن بگویند و بنویسند، امر بر خود آنها مشتبه می‌شود و می‌پندارند در هر زمینه‌ای صاحب‌نظر هستند و حق اظهارنظر دارند. حرّافی در یک موضوع فقط نشان دهندۀ مهارت سخنوری است، نه صاحب‌نظر بودن در یک موضوع.
سخنان عامیانه در دانش پیچیده و کثیرالاضلاعی مثل پزشکی که با جان و سلامت مردم ربط دارد نشانگر اوج ساده‌انگاری و بی‌مسئولیتی است.
هر کسی که در علم طب صاحب‌نظر نیست ولو دانشمند علوم جدید، فیلسوف یا فقیه یا مورخ یا مفسر یا سیاست‌مدار باشد، سخنش درباره طب هیچ ارزش و اعتباری ندارد و نباید نظر و فتوا دهد، چنان‌که فقیه و فیلسوف و مفسر و متکلم به طبیب بما هو طبیب اجازه اظهارنظر در مسایل فقهی و فلسفی و کلامی را نمی‌دهند.
گاه می‌گویند یک اسلام‌شناس می‌تواند درباره طب اسلامی نظر دهد؛ خیر. ما اسلام‌شناس مطلق نداریم. اسلام اقیانوس بی‌کران است و عالمان موفق فقط می‌توانند در بخش‌هایی از اسلام صاحب‌نظر شوند، نه در همۀ اسلام. قاطعانه می‌گویم، هیچ غیر معصومی در همۀ ابعاد اسلام مجتهد و صاحب‌نظر نیست و نمی‌تواند باشد.
اسلام‌شناس مطلق معصومین (ع) هستند. تنها اسلام‌شناسی حق اظهارنظر در طب اسلامی را دارد که علاوه بر اسلام‌شناسی، علم طب را هم بداند.
البته یک حالت میانی هم وجود دارد. افرادی هستند که نه بی‌اطلاع هستند و نه متخصص، بلکه از توانایی علمی و قدرت تحلیل خوبی برخوردارند و با مروری بر مباحث یک موضوع می‌توانند به یک جمع‌بندی برسند اما حتی این افراد مجاز نیستند به عنوان کارشناس نظر قطعی و نهایی دهند و در موضوع حساسی مثل پزشکی نسخه بپیچند.
این افراد می توانند دیدگاه‌ها و پیشنهادهای خود را به عنوان فرضیات و پیشنهادهای راهگشا در اختیار متخصصان و صاحب‌نظران رشته مورد نظر قرار دهند و چه بسا که نظرات آن‌ها بتواند در پیشبرد پژوهش‌ها به متخصصان کمک کند.
کسانی که عالم طب نیستند اما در زمینه مسایل طبی مانند کرونا دغدغه دارند (که البته دغدغه مسئولانه‌ای است)، و می‌خواهند در این زمینه خدمتی بکنند (که البته قابل تحسین است)، به جای اینکه خود اظهارنظر کنند بهتر است زمینه را برای نشر افکار صاحب‌نظران فراهم کنند؛ مثلا با افراد صاحب‌نظر در این زمینه مصاحبه کنند یا از آن‌ها برای ارائه بحث و سخنرانی دعوت و نظر آن‌ها را منتشر کنند، یا بین متخصصان طب سنتی و طب جدید مباحثه و گفت‌وگو و مناظره ترتیب دهند و از این طریق اطلاعات عمومی مردم را در این مسایل ارتقا دهند.
کسی که در قلمروی نظر می‌دهد که تخصص در آن ندارد، نشان می‌دهد که نه آن موضوع را می‌شناسد و نه خود را. “رَحِمَ اللهُ امْرءً عَرَفَ قَدْرَهُ وَلَمْ یَتَعَدَّ طَوْرَه” خدا رحمت کند کسى را که قدر و اندازه خود را بشناسد و از حدّش فراتر گام نگذارد (و پا از گلیمش بیرون ننهد). (غرر الحکم : 233، حدیث 4666)

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست