سیرۀ فلسفی شهید مطهری

خبرنگار آیین و اندیشۀ خبرگزاری فارس

با گرامیداشت یاد و خاطرۀ متفکر شهید استاد مطهری توجه شما را به گفتگوی زیر دربارۀ سیرۀ فلسفی شهید مطهری جلب می کنیم.
خبرنگار آیین و اندیشۀ خبرگزاري فارس: محمد فنايي اشكوري با بيان اينكه شهيد مطهري فلسفه را در خدمت حل مسائل فكري مستحدثه بكار مي‌گرفت،گفت: سيرۀ فلسفي مطهري چراغ رهروان وادي انديشه است. شهيد مطهري هم در تدريس متون سنتي فلسفۀ اسلامی چيره دست بود، هم در تأليف آثار، هم در نوآوري و هم در فهم و تحليل و نقادي فلسفه‌هاي ديگر. مطهري يك نقطه عطف در تفكر و ادبيات فلسفي در ايران است. پيش از او آثار فلسفي بسيار تخصصي بوده و در محدوده اقليت بسيار كوچكي مورد توجه واقع مي‌شد. طرح تطبيقي مباحث فلسفي از ديگر ويژگي‌هاي فلسفه‌ورزي مطهري است، او به جهت آشنايي با برخي از فلسفه‌هاي غربي از كساني است كه نخستين قدم ها را در طرح تطبيقي مباحث فلسفي برداشته است. در گفت‌وگويي با محمد فنايي اشكوري، ديدگاه‌هاي شهيد مطهري در مورد فلسفه و كلام اسلامي را بررسي كرديم كه تقديم مي‌شود:

* نگاه شهيد مطهري به فلسفه و كلام اسلامي چگونه بود؟ آيا آن‌ها را پاسخ‌گوي نياز معاصر مي‌دانست؟
شهید مطهری با اينكه فيلسوفي صدرائي بود، اما استقلال رأي داشت و نقد انديشه‌ها پيشه او بود. او حتي برخي از آراء استاد بسيار محبوب و مورد احترامش علامه طباطبائي را نيز مورد نقادي قرار مي‌داد. مثلا او در بحث اعتباريات رأي علامه را نقد و نظري متفاوت با نظر علامه اتخاذ مي‌كند.
مطهري كلام سنتي را قادر به تبيين و دفاع از باورهاي ديني نمي‌داند. ولي فلسفۀ الهي اسلام را در اين زمينه بسي تواناتر مي‌بیند. امتياز متكلماني مثل نصير الدين طوسي را در تفكر فلسفي آنها مي‌داند؛ او مي‌كوشد كلامي عقلاني با استفاده از ميراث اسلامي و معارف امروزي تأسيس كند.
مطهري برخلاف برخي از فيلسوفان سنتي، كه فلسفه را محبوس در متون سنتي آن مي‌بينند، فلسفه را در خدمت حل مسائل فكري مستحدثه بكار مي‌گيرد و از روش فلسفي به عنوان روشي براي حل مسائل فكري در عرصه‌هاي مختلف بهره مي‌گيرد. او هم به خود فلسفۀ اسلامي في نفسه توجه عميق دارد و هم از آن براي تبيين و دفاع از باورهاي خود و نقد انديشه‌هاي مخالف استفاده مي‌كند.
با همۀ امتيازاتي كه در تفكر و فلسفه‌ورزي مطهري هست، اما از نظر اصول تفكر فلسفي مطهري مانند ديگر فلاسفه اسلامي معاصر مي‌انديشد و اختلاف بنيادي با آنان ندارد. برخي از اين اصول تفكر عبارتند از واقعيت‌گرائي، اعتبار منطق ارسطوئي-سينوي، خدامحوري، نفي شکاکیت مطلق و نسبيت معرفت، نفي ماده گرائي و حس گرائي و اعتقاد به اعتبار روش‌هاي مختلف معرفت (حسي، تجربي، عقلي، شهودي و عرفاني). او نيز فيلسوفي صدرائي است و به تبع ملاصدرا قائل به اصالت وجود، تشكيك وجود، حركت جوهري، تجرد و بقاء نفس است؛ هرچند در بسياري از مسائل تقرير ويژۀ خود را دارد و در برخي مسائل فرعي نيز داراي آراء خاصي است.
لذا به نظر بنده هرچند مطهري آراء جديد و بديعي دارد كه قابل توجه و بحث است، اما براي علاقمندان به فلسفه توجه به سيرۀ فلسفي مطهري، شيوۀ تفكر فلسفي و فلسفه پژوهي او سودمند‌تر از جستجو در آراء فلسفي اوست. سيرۀ فلسفي او مي‌تواند چراغي باشد براي رهروان وادي انديشه كه افق‌هاي پيش رو را روشن تر ببينند و با سرعت و دقت بيشتري گام هاي نو را بردارند.

*شهيد مطهري منابع فلسفۀ اسلامی را چگونه تبيين مي‌كند؟
مطهري اذعان دارد كه فلسفۀ اسلامی دنباله فلسفه يوناني است كه در قرون دوم و سوم هجري توسط برخي از مسيحيان و مسلمانان به عربي ترجمه شد. بنابراين مي‌توان گفت مسلمين دوازده قرن است كه “حيات فلسفي” دارند. اما “حيات عقلي” مسلمانان همراه با ظهور اسلام است و چهارده قرن سابقه دارد. قبل از ترجمۀ آثار فلسفي يوناني و اسكندراني مسلمانان به توصيۀ قرآن و پيشوايان دين درباب مسائل بنيادين هستي به تفكر مي‌پرداختند. آنها با تكيه بر اين تراث عقلاني توانستند فلسفه را به نحو كمًي و كيفي متحول سازند.
از نظر مطهري فلاسفۀ مسلمان از تعاليم اسلامي بويژه قرآن و روايات براي تصحيح و تكميل فلسفه سود جستند. اقبال مسلمانان به تفكر و مطالعه موجب ظهور مشرب هاي مختلف فكري در جهان اسلام شد؛ مانند علم كلام، تصوف، فلسفه مشائي، اشراقي و حكمت متعاليه. يكي از عوامل رشد و توسعۀ فلسفۀ اسلامي پرسش‌هايي بود كه متكلمان اسلامي در فهم و تبيين عقايد اسلامي طرح كردند. از اين رو بسياري از مسائل جديد در فلسفۀ اسلامي ريشه در مباحثات متكلمان دارد.

* مطهري از ميان سه گرايش مبنايي در فلسفه، يعني مشاء و اشراق و حکمت متعالیه به كدام يك علاقه‌مندتر است؟
مطهري در همۀ مشرب هاي فكري اسلامي قدمي راسخ دارد، اما بيش از همه دلبستۀ حكمت متعاليه است. از نظر او، حكمت متعاليه دربردارندۀ همۀ روش هاي اصلي در تحصيل معرفت و اوج كمال فلسفه تا زمان ماست. او در جاي ديگر نه علم كلام، بلكه معارف اسلامي را يكي از چهار نهر سيراب كنندۀ فلسفۀ ملاصدرا مي داند. از نظر وي، ملاصدرا راه‌هاي عقل و وحي و مكاشفه را به هم متصل كرد. ملاصدرا بيش از اينكه آراء متكلمان را برگيرد به نقد آنها پرداخته است.
* برخي از معاصرين فلسفۀ اسلامی را “كلام” قلمداد كرده‌اند، آيا شهيد مطهري در اين زمينه ديدگاه خاصي دارند كه جواب‌گوي نياز الان باشد؟
شهید‌ مطهري با اين نظر مخالف است كه فلسفۀ اسلامی بتدريج به سمت كلام گراييد. از نظر او بايد گفت كه بخشی از كلام بتدريج تسليم فلسفه و در نهايت در آن هضم شد. فلسفۀ اسلامی به سمت كلام نرفت، گرچه از کلام استفاده کرد. یکی از وجوه تأثير كلام بر فلسفه از جهت تشكيكاتي است كه متكلمان طرح كردند و در پي آن فلاسفه به چاره جويي و يافتن راه حل پرداختند، نه اينكه فلاسفه آراء متكلمان يا روش آنها را پذيرفته باشند.

* برخي فلسفه متعاليه را، فلسفه‌اي ابتكاري و جدید ندانسته‌اند، بلكه آن را مجموعۀ اقوال انديشمندان پیشین تلقي كرده‌اند؛ نظر شهيد مطهري در اين مورد چيست؟
شهيد مطهري، فلسفۀ ملاصدرارا صرفا تلفيق انديشه‌هاي گذشته نمي‌داند؛ بلكه از نظر او فلسفۀ ملاصدرا نظام فلسفي اصيل و بديعي است. ملاصدرا از منابع مختلف پيشينيان به عنوان مادۀ خام براي صورتي جديد از فلسفه بهره برده است. ملاصدرا مانند بسياري ديگر از مؤلفان در مقام تأليف كتب فلسفي كه حاوي مسائل فلسفه است اقوال و عبارات ديگران را نيز نقل مي‌كند، اما هيچگاه نظريات فلسفي ديگران را به خود نسبت نمي دهد. او حتي برخي از ابتكارات خود را به پيشينيان نسبت مي دهد تا انکار نشود و بهتر مورد قبول واقع گردد. اركان فلسفه او اصول ابتكاري خود اوست. مطهري بيست و دو مسئله اصلي از حكمت متعاليه را كه ملاصدرا در آنها به نوآوري پرداخته است برمي‌شمارد و دربارۀ برخي توضيحاتي را ذكر مي‌كند.

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست