تفکر انتقادی

گفتگوی خبرگزاری مهر با دکتر فنائی اشکوری درباره فرهنگ نقد در کشور.
قدم اول در ترویج و تحکیم فرهنگ نقد این است که به نقد فرهنگ موجودمان در این باب بپردازیم.

1-    چه نسبتی میان نهادینگی تفکر انتقادی و پیشرفت و توسعه یک جامعه وجود دارد؟
نقد برای کمک به فهم حقیقت و تشخیص درست از خطاست. اگر نقد نباشد ممکن است خطا را بجای صواب و کژراهه را بجای راه برگیریم و در نتیجه شکست بخوریم. ما برای رسیدن به اهدافمان چه در بعد معرفتی و نظری و چه در بعد عملی همواره به تصحیح دیدگاه مان و کشف و کاهش خطاهایمان نیازمندیم. توسعه و پیشرفت بدون نقد ممکن نیست. نیل به کمال چه در بعد فردی و چه در ساحت اجتماعی نسبت مستقیم با نقد و نقد پذیری دارد. رتبه بندی جوامع از جهت بلوغ فکری و فرهنگی به میزان رواج نقد و نقدپذیری آن ها بستگی دارد. اگر همه افراد در علم و عمل معصوم بودند نیازی به نقد نبود، اما چنین نیست و جز انبیا و اولیاء کسی از ما از عصمت برخوردار نیست. اگر کسی خود را بی نیاز از نقد بداند درواقع ادعای عصمت کرده است. اکر نقد نباشد اصلاح هم نخواهد بود و در نتیجه پیشرفت هم قابل تصور نخواهد بود. از نگاه دینی نقد ازمصادیق نصیحت به معنای خیرخواهی و امر به معروف و نهی از منکر است.
2-    در جامعه ما نهادینگی تفکر انتقادی تا چه میزان است؟
در جامعه ما نقد نهادینه نشده است تا از میزان آن بحث کنیم. نقد وقتی نهادینه می شود و به عنوان یک ارزش طرح می شود که ناقد با خیر خواهی و دلسوزی و احترام، به نقد افکار و اعمال بپردازد و نقد شونده با آغوش باز از نقد منطقی استقبال کند. اگر نقد بصورت رد و تخریب باشد آن نقد نیست. همینطور اگر نقد شونده از نقد منطقی برآشفته شود و نقد موجب تیرگی روابط دو طرف گردد معلوم می شود فرد به مرحله بلوغ فکری و معرفتی نرسیده است.  در چنین فضایی جای نقد را حمله و هجو و جای مباحثه را مشاجره و منازعه می گیرد. به همین جهت در چنین جوامعی بسیاری برای مصون ماندن از عواقب نقد از نقد اجتناب می کنند. هرجا که افراد از نقد به هراسند و از عواقب آن بیمناک باشند معلوم می شود نقد در آن جامعه پذیرفته نشده است. این هراس همیشه از خشم ارباب قدرت نیست، بلکه در بسیاری از موارد هراس از طرد شدن، تحقیر شدن، از دست دادن جایگاه و تکفیر شدن است.
بی شک در جامعه ما و بین بسیاری از اهل اندیشه ما نقد منطقی و علمی وجود دارد و با همین نقد و بحث و تبادل نظر است که توانسته ایم به اینجا که هستیم برسیم و در مقایسه با بسیاری از کشورهای باصطلاح جهان سوم ازاین نظر جایگاه بهتری داریم، اما متأسفانه هنوز این امر نهادینه نشده و بعنوان یک ارزش رایج و غالب پذیرفته نشده است.  هنوز بسیارند کسانی که از خوف عواقب نقد سکوت را بر سخن ترجیح می دهند و فراوانند کسانی که بخود حق می دهند از هر کس و هرچیزی انتقاد کنند، اما خود پذیرای نقد نیستند و چنین اجازه ای به دیگران نمی دهند و با منتقدانشان برخورد مناسب نمی کنند.
3-چه سازمان ها و نهادهایی در نهادینه ساختن این تفکر در جامعه ما می
توانند نقش مهمی ایفا کنند؟
این مسئولیت در وهله اول بر عهده نخبگان علمی و فرهنگی است که با رعایت اصول منطقی و اخلاقی به نقد بپردازند و با نقد منتقدان از خود نیز با منطق و اخلاق برخورد کنند تا سرمشقی برای سایر اقشار جامعه باشند. در وهله بعد نهادهای علمی و آموزشی و رسانه ای بیش از دیگران دراین زمینه می توانند ایفای نقش کنند. اما قدم اول در ترویج و تحکیم فرهنگ نقد این است که به نقد فرهنگ موجودمان در این باب بپردازیم.
برای اینکه در انتزاعیات متوقف نشویم و از حقایق عینیی جامعه فاصله نگیریم، یکی ازمواردی که این روزها سخت نیازمند نقد و کنکاش عالمانه و خیرخواهانه است، نقد آن چیزی است که در انتخابات می گذرد. دلسوزان جامعه باید با چشمانی باز ببینند که در انتخابات ریاست جمهوری و هم در انتخابات شورا ها  چه می گذرد و نقش دیدبانی خود را ایفا کنند. دقت در رعایت اخلاق انتخاباتی بر هرچیزی در این زمینه اولویت دارد.  باید دراین باره تأمل کرد که چه می شود که دراین عرصه ناگهان این همه افراد احساس مسئولیت می کنند و خود را شایسته ترین فرد در بین هفتاد میلیون جمعیت می بینند! آیا مدیریت های گذشته اینها توانائی ایشان را در اداره کشوری با این عظمت و پیچیدگی و موقعیت تاریخی و جهانی تأیید می کند؟ چه کسانی برای مدیریت شهری مناسبند؟ آیا صرف شهرت برای اداره ابرشهری مثل تهران با همه پیچیدگی های خیره کننده علمی، فنی، سیاسی و فرهنگی که دارد کافی است؟ ولو این شهرت از راه ورزش یا بازیگری و امثال آن بدست آمده باشد؟ در جامعه ای که نقد و روشنگری نهادینه شده باشد چنین پدیده های عجیب وغریبی کمتر رخ میدهد!

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست