تفاوت شیعه و سنی

تفاوت خلافت و امامت

فنایی اشکوری در گفت‌وگو با فارس:همه مشکلات جهان اسلام در تفکر جدایی خلافت از امامت ریشه دارد

استاد مؤسسه امام خمینی با بیان اینکه امت اسلامی، امت عقب‌مانده‌ای است گفت: فقر، ‌بی‌سوادی، عقب افتادگی فرهنگی و کشمکش داخلی همه اینها در تفکر جدایی خلافت از امامت ریشه دارد، متأسفانه امت اسلامی مسیری که خداوند برای آینده اسلام ترسیم کرده بود را طی نکرد.
به گزارش خبرنگار آئین و اندیشه خبرگزاری فارس، مفهوم امامت، فارق اصلی بین تفکر شیعی و غیر شیعی در اسلام است. دراسلام دو گروه بزرگ شیعه و سنی وجود دارد که مشترکات زیادی در اصول اعتقادی مثل توحید و نبوت، معاد، قرآن و رسالت دارند. هچنین در بسیاری از عقاید و احکام جزئیات اشتراک نظر دارند و امت واحدی را تشکیل می‌دهند، اما در عین حال دو گروه هستند و یک تفاوت بین این دو گروه وجود دارد، برای اینکه تفاوت ریشه‌ای بین شیعه و سنی مشخص شود برای شناخت توجه بیشتر به مفهوم امامت و امام و جایگاهش لازم است. در گفتگو با دکتر محمد فنایی اشکوری استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به بررسی تفاوتهای نظریه خلافت با ولایت و امامت پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست.

*برخی فکر می‌کنند اختلاف اصلی شیعه و سنی در مسئله ای تاریخی است یعنی سر موضوع تاریخی با هم اختلاف دارند، پس از حضرت رسول(ص) شیعیان معتقدند که باید امیرالمومنین(ع)، جانشین پیامبر(ص) می شد که نشد و فرد دیگری انتخاب شد و دعوا سرجانشین است، البته این ادعا درست است اما تفاوت شیعه و سنی بیش  در چیست؟

اختلاف اصلی بین شیعه و سنی به اصل مفهوم جانشین پیامبر(ص) برمی‌گردد. از دیدگاه شیعه، پیامبر (ص) شئونی دارد که یکی از مهمترین آنها این است که وحی دریافت می‌کند، یعنی خبر از غیب به او می رسد و او مأمور ابلاغ پیامبر الهی به خلق است، به این اعتبار پیامبر(ص) صاحب شریعت است. ویژگی دیگر اینکه پیامبر به شریعتی که به آن وحی می‌شود علم کامل دارد یعنی علم پیامبر(ص) به دین کامل است و در علم دین، معصوم هستند، البته دایره عصمت پیامبر(ص) گسترده‌تر است ولی فعلاً بحث ما در مورد علم دین است، در این باره معتقدیم ایشان به همه جزئیات علم دین احاطه دارد. همه معارف دین را می‌داند و امکان ندارد خطایی در فهمش رخ دهد.

دوم اینکه پیامبر در عمل به دین هم معصوم است، یعنی چنان که در علم به دین معصم است در عمل به دین هم معصوم است، ویژگی دیگر پیامبر(ص) این است که نه تنها رهبر دینی است رهبر اجتماعی و سیاسی هم هست؛ یعنی اگر جامعه زمان ایشان را مطالعه کنیم ایشان هم پیشوای دینی جامعه بودند و پیشوای سیاسی.  چنین نبوده که پیشوایی دینی با پیشوای سیاسی و اجتماعی تفاوت داشته باشد. یک نهاد بوده که هم عهده‌دار امر دین و هم عهده‌دار امر مدیریت دنیا و سیاست.

پیامبر شدن شئون دیگری دارد، مثلا ایشان اسوه و الگوست یعنی نه تنها معلم دین و مبلغ است بلکه الگو و نمونه انسان تربیت یافته شده دین است، یعنی اگر بگوئیم معارف دین در فردی به طور کامل بخواهد تحقق بیابد آن فرد پیامبر(ص) می‌شود و یعنی ما دین را در دو صحنه می‌‌توانیم ببینیم؛ یکی تعالیم دین که در قرآن و روایات آمده و دیگر اینکه دین را می‌توانیم در وجود پیامبر(ص) ببینیم، یعنی وجود ایشان مجسمه دینداری است. به این جهت پیامبر(ص) اسوه و الگو است. اگر مسلمانی بخواهد دینی زندگی کند باید ایشان را الگوی خود قرار دهد یعنی اگر منش و رفتار قرآنی بخواهد تحقق بیابد در وجود ایشان خلاصه می‌شود و این‌ها مهمترین ویژگی‌های پیامبر(ص) از دیدگاه ما هستند. علم معصومانه، عمل معصومانه، اسوه بودن، پیشوای دینی و اجتماعی که همه اینها بر اساس  نبوت ایشان است  که وحی دریافت می‌کند.

طبق اعتقاد شیعه جانشین پیامبر(ص) یعنی کسی که قرار است بعد از پیامبر(ص) جامعه را رهبری کند باید شخصیتش همچون پیامبر(ص) باشد و یعنی باید تمام ویژگی‌های او راداشته باشد و بعد از پیامبر(ص) دیگر ما به وحی جدیدی نیاز نداریم و دوره‌اش تمام می‌شود. ایشان فرمودند دین تمام شده است. پیامبر اسلام(ص)، خاتم پیامبران است، اما آیا به سایر شئون پیامبر(ص) در جامعه نیاز هست یا خیر؟! آیا جامعه اسلامی به شخصی که ویژگی‌های پیامبر(ص) غیر از دریافت وحی را داشته باشد نیاز دارد یا خیر؟ شیعه اعتقاد دارد در آن ویژگی‌ها زمان پیامبر(ص) و بعد از او فرقی نمی‌کند یعنی همچنان که ما در زمان پیامبر(ص) به معلم معصوم نیاز داریم پس از ایشان نیز افراد به مفسر و معلم معصوم دین نیاز دارند. این فرد باید معصوم باشد تا همان نقشی که پیامبر(ص) در جامعه داشت را انجام دهد. باید امام همان نقشها را در جامعه داشته باشد و عصمت در عمل هم داشته باشد و مانند او رهبری دینی، معنوی، سیاسی و اجتماعی داشته باشد. اینها از هم جدا نیستند. همان طوری که مردم در زمان پیامبر(ص) به یک الگو واسوه کامل در دینداری نیاز دارند پس از پیامبر هم به اسوه کامل نیاز دارند تا او را الگو قرار دهند و بگویند طبق شخصیت او رفتار کنیم و منش او الگوی ماست، لذا دوران پیامبر(ص) و بعدش فرقی نمی‌کند. جانشین پیامبر(ص) کسی است که دارای ویژگی‌های پیامبرانه باشد.

نکته دیگر اینکه پیامبر را چه کسی پیامبر(ص) می‌کند. آیا پیامبر(ص) با برگزاری انتخابات پیغمبر می‌شود و مردم او را انتخاب می‌کنند؟! خیر! پیامبر(ص)، مصطفی؛ یعنی برگزیده خداست. برای اینکه خداوند می‌داند چه کسی ظرفیت، بنیه و استعداد پیامبری را دارد. این ظرفیتها امر آشکار ظاهری نیست که مردم بتوانند تشخیص دهند. جانشین پیامبر هم قرار است آن ویژگی‌ها در علم و عمل و اداره جامعه را داشته باشد لذا شخصیت و وجهه شخصیت او چیزی نیست که بگویند این شخص علم معصوم دارند و آن شخص ندارد، زیرا چنین مواردی در ظاهر مشخص نیستند. مانند نبوت است. بنابراین همان طور که پیامبر(ص) منتخب خدا است و مردم او را انتخاب نکردند و با او کلی جنگیدند، تدریجاً پیامبر(ص) به عنوان پیامبر در آن جامعه شناخته شد. امامت هم از دیدگاه شیعی منصب الهی است و امام را خدا انتخاب می‌کند و ویژگی‌های او طوری نیست که مردم بتوانند آنها را احراز کنند. بدانند چه کسی آن ویژگی‌ها را دارد و چه کسی ندارد، یعنی منطقی پشت این قضیه‌ها قرار دارد فقط ادعا نیست، امام از دیدگاه شیعه ویژگی‌هایی دارد که کشف آن ویژگی‌ها از طرف مردم امکان ندارد. بنابراین امام را باید خدا انتخاب کند و از این جهت هم امام مانند پیامبر(ص) است. امام، پیغمبر نیست؛ تهمتی که برخی از وهابیون به شیعه می‌زنند که شیعیان امیرالمؤمنین(ع) را پیغمبر می‌دانند، خیر! این گونه نیست. امام، وحی دریافت نمی‌کند، صاحب شریعت نیست اما سایر صفات و ویژگی‌های پیامبر(ص) را دارد و اصلاً جانشین و خلیفه یعنی همین، یعنی کسی که می‌خواهد کار آن مستخلف عنه را انجام دهد.

کسی که جانشین کسی می‌شود باید جای او قرار گیرد و آن نقش را انجام دهد. جانشینی  فقط نشستن روی صندلی نیست که کسی روی آن بنشیند، پیامبر(ص) چه کارهایی را می‌ توانست انجام دهد. امام نیز باید همان کارها را انجام دهد؛ غیر از بحث دریافت وحی.پیامبر برای انجام آن کارها چه ویژگی‌هایی لازم دارد، همان ویژگی‌ها را جانشین باید داشته باشد. تفاوت زیربنایی بین تفکر شیعه و تفکر سنی در همین جاست قبل از اینکه به بحث مصداقی آن برسیم.

*اهل تسنن قائل به دارا بودن برخی از صفات برای پیامبر نیستند مثلا عصمت، حتی اهل تسنن در علم پیامبر(ص) هم شک دارند که این علم چقدر است؟ حال از بحث پیامبر بگذریم، معتقدند جانشین پیامبر(ص)، مسئولیت‌های دینی پیامبر را برعهده ندارد. جانشین کسی است که فقط امور دنیوی مردم را مدیریت می‌کند، معتقدند جانشین پیامبر می تواند یک حاکم عادی باشد و از میان تمام شئون پیامبر(ص) فقط بعد مدیریت اجتماعی به عهده خلیفه جانشین پیامبر(ص) است و چون این دیدگاه عادی و عرفی است مردم درباره آن می‌توانند نظر دهند که چه کسی می‌تواند جانشین پیامبر(ص) شود. اختلاف شیعه و سنی در مورد جانشینی پیامبر(ص)، قبل  از اینکه بر سر تعیین فرد باشد بر سر عقیده است؟!

بله! مفهوم امامت و همچنین مفهوم خلافت دو اصطلاحی هستند که در آنها با اهل تسنن اختلافاتی داریم. به نظر شیعه امام کسی است که می‌خواهد کار پیامبر(ص) را ادامه دهد نه به‌ عنوان کسی ‌که می‌خواهد امور دنیا را سامان دهد، لذا بحث ریشه در این اختلاف وجود دارد، آنگاه بحث دوم راجع به فرد است که حالا چه کسی از میان امت و صحابه آن ویژگی‌ها را دارد، مانند پیامبر(ص) است اما فقط به او وحی نمی‌شود. معصوم در علم و عمل و رهبری دینی و اجتماعی در الگو و اسوه بودن. این بحثی تاریخی است و به لحاظ تاریخی هم این قضیه روشن است یعنی پیدا کردن کسی که این منصب را دارد کار سختی نیست، امیرالمؤمنین(ع) کسی است که از کودکی در دامان پیامبر(ص) رشد کرده است. سایر صحابه مدتی از عمرشان را در شرک و بت‌پرستی سپری کرده‌اند و بعداً ایمان آورده‌اند.

امیرالمؤمنین از قبل بلوغ در دامان پیامبر(ص) رشد کرده و تربیت یافته است، یعنی این فرد تربیت شده پیامبر(ص) است. درباره کدام یک از خلفا و صحابه می‌توان چنین حرفی زد؟! هیچ ‌کس. آنها پیرمرد و میانسال بوده‌اند که ایمان آوردند.

*امام علی(ع) دارای چه برتری هایی نسبت به دیگر صحابه بودند؟

امام علی(ع) اولین کسی است که به پیامبر(ص) ایمان آورده است، در منزل پیامبر(ص) بزرگ شده است. لازم است اشاره کنیم به سخنانی که پیامبر(ص) درباره امام علی (ع) فرمودند، مثلا فرمودند: هزار باب را به روی علی باز کرد که از هر بابی هزار باب گشوده می‌شد فرمود: انا مدینه العلم و علیٌ بابها این تعبیر را درباره صحابه دیگری ندارد، یعنی امیرالمؤمینن(ع) هم به لحاظ معنوی و هم به لحاظ علمی در دامان پیامبر تربیت شده است. شخصیت،‌ رفتار، عمل و جهادش معلوم است. شیعه به لحاظ آن باور اعتقادی در تعریف امام و این واقعیت تاریخی که این شخص از کودکی تربیت شده پیامبر(ص) است و او بهترین معلم عالم است و مربی بالاتر از پیامبر(ص) نداریم.

*منطق این که امامت منحصر به امیرالمؤمنین(ع) نیست و ادامه پیدا کرده است، چیست؟

امام علی(ع) با دختر پیغمبر(ص) ازدواج کرده است، دختری که در دامان پیامبر(ص) رشد کرده است. دختر دیگری وجود ندارد که از خردسالی در دامان پیامبر(ص) رشد کرده باشد و تحت تربیت بهترین مربی عالم قرار گرفته باشد، یعنی هم زن و هم شوهر را پیامبر(ص) تربیت کرده است و از اینها فرزندانی به ‌وجود می‌آید که در دامان اینها رشد می‌کنند و یعنی آن معرفت نبوی از طریق این دو نور به فرزندانشان منتقل می‌شود و این سنت معنوی، قدسی و مقدس ادامه می‌یابد، یعنی همین ‌طور بی‌اساس از طریق ارتباط فامیلی این حرف را نمی‌زنیم. مبنای اعتقادی، تاریخی، تربیتی و قابل تبیین عقلانی در اینجا وجود دارد.

*نکته دیگر درباره تفاوت خلافت و امامت که تفاوت دیدگاه شیعه و سنی را روشن می‌کند این است که خلیفه اهل سنت فقط رهبری سیاسی و اجتماعی را برعهده دارد اما امامت این گونه نیست؟

از دیدگاه اهل تسنن خلیفه فقط رهبر سیاسی و اجتماعی است، رهبر دینی کیست؟ مرجعیت دینی از آنِ کس دیگری است. مثلاً ‌فرض کنید ابوحنیفه، امامان فقه اهل تسنن، ‌یعنی خلیفه‌ شان فلان خلیفه اموی و یا عباسی و امام فقهی‌شان که به‌عنوان مرجع دینی مراجعه می‌کند شخص دیگری است؛ مالک یا ابوحنیفه و یا شخص دیگر. پس یک مرجع دینی و یک مرجع سیاسی دارند و مرجع معنوی یک شخص سومی است. (مرجع فقهی، مرجع معنوی محسوب نمی‌شود). مرجع عرفانی‌ مثلاً جنید یا حسن بصری است.

از دیدگاه شیعه همه اینها تنها در یک فرد تحقق دارند، امام هم مرجع علمی، هم معنوی و هم سیاسی است لذا در این تفکر بین سیاست، دین و معنویت و عرفان جدایی پیش نمی‌آید برای اینکه همان کسی‌ که مرجعیت سیاسی دارد، همان مرجع دینی و معنوی و باطنی و عرفانی هم دارد، یعنی وحدت مرجعیت دارد؛ هم در سیاست، هم در معرفت دینی و در معنویت و سیر و سلوک باطنی.

امام هم پیشوای معنوی و سیر و سلوک باطنی است و هم معلم و مفسر دینی و هم پیشوای سیاسی و اجتماعی از نظر شیعه است. در تفکر اهل تسنن اینها بین افراد مختلف تقسیم می‌شوند. کسی که قدرت سیاسی دارد، علم ندارد و کسی که علم دارد، قدرت ندارد و آن کسی که معنویت دارد ممکن است نه علم و نه قدرت سیاسی داشته باشد، آنگاه دین از سیاست جدا می‌شود و سیاست می‌رود در سلسله خلفا، بنی‌امیه، بنی‌عباس و خلفای عثمانی و همان افرادی که به اولیاء دین هم پایبند نبودند. آدم‌هایی که گاهی خوشگذران و سفاک بودند و عالم این فرد چه کسی است؟، ‌فردی که دستش بسته است و خیلی اوقات تحت امر آن حاکم قرار می‌گیرد و باید بر اساس میل آن خلیفه فتوا دهد چون از او حقوق می‌گیرد. صوفی هم به اینها کاری ندارد و بنابراین بین دین، ‌سیاست و عرفان جنگ راه می‌افتد. عده ای صوفی می‌شوند که خلفا با آنها جنگ دارند و عده ای فقیه و عده‌ای هم اهل سیاست می‌شوند که بین همه اینها جنگ رخ می‌دهد. از دیدگاه تفکر شیعی دین، سیاست، عرفان و معنویت از هم جدا نیستند و منبع اینها یک نفر است و مرجعیت واحد نمی‌گذارد اینها از همدیگر تناقض و اختلاف پیدا کنند و به اعتقاد ما چون تاریخ اسلام براساس تفکر شیعه پیش نرفت و براساس تفکر اهل تسنن پیش رفت و قدرت دست آنها بوده لذا از این جهت می‌بینیم که تاریخ اسلام که امروز به ‌دستمان رسیده کتاب مطلوبی نیست و قدرت اسلامی عمدتاً دست افراد سفاک و جنایتکار و عیاش بوده است، الان هم می‌بینیم امت اسلامی، امت عقب‌مانده‌ای است؛ فقر، ‌بیسوادی، عقب افتادگی فرهنگی، کشمکش داخلی همه اینها در تفکر جدایی خلافت از امامت ریشه دارد، یعنی متأسفانه امت اسلامی مسیری که خداوند برای آینده اسلام ترسیم کرده بود را طی نکرد. الان می‌بینیم حکومت در سرزمین طلوع اسلام دست خانواده‌ای به نام آل سعود است که فاسدترین حکام کره‌ زمین هستند. مفتی و فقیهی هم که در آنجا هستند اما حقوق‌بگیر این حاکم فاسد هستند.

و این دین چون تحت حمایت امام معصوم نیست انحراف و تفسیر بسیاری از آن درمی‌آید، یکی از بدترین هایش هم این است که امروز ما به آن مبتلا هستیم. این تفکر افراطی داعشی و طالبانی و وهابی، تفکر خشن که اسلام را مساوی با خشونت نشان می‌دهد که بدترین صدمات را به اسلام زده ‌است و چهره اسلام را در دنیا مخدوش کرده‌اند به ‌طوری ‌که در بسیاری از جوامع وقتی اسم مسلمانان را می‌شنوند مسلمان را مساوی با فردی که تروریست است و آدم می‌کشد، می‌بینند و هم اینها از آثار دوری از مفهوم امامت و خط اصیل تفکری است که پیامبر اسلام(ص) آن تفکر را آورد.

*براساس دیدگاه شیعه چرا امامت تا آخر دنیا باید امتداد داشته باشد؟

جانشین پیامبر(ص) یعنی عین او همه کارها را انجام می دهد و همان توانایی‌ها و شایستگی‌ها و وظایف را به عهده دارد. این همانی است که ما می گوئیم ولی خدا یا حجت که این حجت همیشه باید باشد. نبی همیشه نیست و نبوت ختم شد، اما ولایت استمرار دارد برای اینکه آن شئون غیر از نبوت طوری است که بشر همیشه به آنها نیاز دارد. نیازها به سایر شئون پیامبر اختصاص به دوره خاصی ندارد و تا قیامت ما به مفسر معصوم و پیشوا و الگوی کامل و کسی که هم مرجعیت علمی، دینی، سیاسی و اجتماعی و معنوی داشته باشد، نیازمندیم. به این خاطر است که تشیع معتقد است امامت تا آخر باید استمرار داشته باشد و هست و ما امام حی و حاضر داریم چه این امام آشکار و ظاهر یا پنهان باشد و قوام دین ما و این عالم به وجود امام است. در دعای ندبه این مطالب را می گوئیم. این اعتقاد فقط بحث تشریعی نیست، بلکه تکوینی است. اصلاً امام در تکوین و قوام این عالم، حجت و ولی خداست لذا بحث بسیار جدی‌تر از یک دعوای تاریخی است که سر دو شخص باشد. این اختلاف هست، ولی در یک اختلاف عمیق عقیدتی و بنیادی در باب مفهوم نبوت و امامت و استمرار دین و خود فهم دینی ریشه دارد. مذهبی که سیاست را از معنویت جدا بداند این تفکر متفاوتی است با تفکری که می‌گوید سیاست و دیانت با هم هستند و اینها ابعاد مختلفی است که یک انسان به آنها نیاز دارد و مفهومشان متفاوت است ولی واقعیتشان در جامعه، در افراد و در پیشوای آن جامعه باید با همدیگر وحدت و یگانگی داشته باشند.

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست