اندر حکايت عقل گريزی صوفيان

انتشار مقاله ای جدید در نقد معرفت شناسی صوفیانه باعنوان اندر حکايت عقل گريزي صوفيان به قلم محمد فنائي اشکوري در فصلنامه علمی – پژوهشی اسرا، شماره 14، صص 53-80.
جهت مطالعه چکیده مقاله به ادامه مطلب مراجعه کنید.

چکيده

در بخشي از ادبيات عرفاني و سخنان برخي از افراد منسوب به عرفان، عقل و عرفان در برابر هم قرار گرفته،  به عنوان دو راه ناسازگار و مخالف يکديگر طرح شده اند. اين گروه عقل را به عنوان يک منبع يا راه تحصيل معرفت رد مي کنند و براي دستاوردهاي عقل و در نتيجه علوم بشري اعتباري قائل نيستند.  از نظر اينان، نه تنها عقل منبع معتبري براي معرفت نيست، بلکه مانع معرفت و موجب گمراهي نيز مي باشد. جالب اين است که برخي از اينان براي اثبات بي اعتباري عقل به استدلال هاي عقلي متوسل شده اند. در اين نوشتار برخي از ادله اينان طرح و بررسي خواهد شد. بايد تأکيد کرد که مقابله برخي از عارفان يا مدعيان عرفان با عقل به معناي مخالفت همه عرفا باعقل يا ناسازگاري عرفان و عقل نيست، چرا که اين مخالفت مي تواند ناشي از سوء فهم از نسبت عرفان و عقل باشد. به نظر ما عرفان و عقل نه تنها ناسازگار نيستند بلکه مؤيد و معاضد يکديگرند. اوج اين تعامل و تعاضد را مي توان در حکمت متعاليه صدرائي شاهد بود.

خاتمه و نتیجه

چنانکه ديديم برخي از عرفا براي بيان اهميت و شرافت معرفت عرفاني به بيان ضعف هاي معرفت عقلي و يا بي اعتباري آن مي پردازند. گويي بايد ابتدا عقل را از اعتبار و اهميت ساقط کنند تا راه براي عرفان باز شود.  اينگونه مواضع تا حدي واکنشي است در برابر بلندپروازي هاي بعضي از فيلسوفان که فلسفه را برترين علوم و تنها راه معرفت برين و حکمت عقلي را علم به حقايق اشياء آنگونه که هستند تعريف مي کنند، چنانکه گوئي وراي آن معرفتي نمي بينند. عرفاي ياد شده نيز در واکنش به اينگونه مواضع، عقل و معارف عقلي را به باد انتقاد مي گيرند تاجائي که  در برخي از موارد عقل را بطور کلي از اعتبار ساقط مي کنند. البته چنانکه خود قونوي از ابن سينا نقل مي کند، فلاسفه نيز به محدوديت عقل و ناتواني آن از درک کنه حقيقت اشيا اعتراف دارند.

به هر حال، آنچه قابل قبول و دفاع است اين است که بدليل برخي از محدوديت هاي عقل و وجود راه هاي ديگر معرفت، اکتفا به روش عقلي شايسته نيست. اما زياده روي در نکوهش و تخفيف و تحقير عقل و ستايش و تمجيد مالاکلام از مشرب مورد نظر خود به تفاخر و منازعه صنفي شبيه تر است تا به بحثي معرفت شناختي.

در هر حال به نظر مي رسد در بررسي سخنان عرفا در باب عقل حکم يکساني را براي همه موارد نمي توان صادر کرد. نه مي توان همه اين گونه سخنان را توجيه و از آنها دفاع کرد و نه مي توان همه آنها را به ضديت با عقل و عقلانيت متهم کرد. از اين رو  انصاف و حقيقت جوئي اقتضا مي کند که خوشبيني و بد بيني را کنار گذاشته بيانات و ادله آنها  را بطور جداگانه بررسي کنيم. چنانکه ديديم، انصاف اين است که ادله اي که مرور کرديم ضعيف و در مواردي حتي سخيفند. در ضعف چنين ديدگاهي همين بس که وقتي مي خواهند از آن دفاع کنند متوسل به دليل عقلي مي شوند. اين نشان مي دهد که گريزي از عقل نيست و باب گفت و گو با منکر عقل مسدود است.

اساسا قوام عرفان به نفي عقل نيست و با رد عقل جايي براي عرفان  باز نمي شود، چرا که عرفان بدون عقل ميسر نيست. بي ارزش دانستن عقل و  تفکر، ترغيب و تشويق به  جهل و شک و تقليد است و راه ديگري در مقابلش نيست. حتي معرفت عرفاني و وحياني نيز مشروط و مسبوق به تعقل و تفکرند، گرچه به صرف تفکر اين معارف بدست نمي آيند.

اگر دعاوي عرفاني ضد عقل داشته باشيم مردود خواهند بود. بنابر اين دعاوي عرفاني معتبر يا مطابق با عقلند و يا فوق عقل. دعاوي مطابق با عقل  دعاوي هستند که بر صحت آنها دليل معتبر عقلي داريم. دعاوي فوق عقل  آن دعاوي هستند که دليلي عقلي بسود يا زيان آنها نداريم.  عارفان و غير عارفان موظفند دعاوي ضد عقل را رد کنند. عارفان و غير عارفان دعاوي عقل پذير عرفاني را مي پذيرند. دعاوي فوق عقلي  شهودي مورد قبول عارف است، اما غير عارف ممکن است آن دعاوي را بر مبناي اعتماد و امثال آن بپذيرد يا در آن موارد سکوت و تعليق حکم کند.

حق اين است که مراد بسياري از عرفا در نقد عقل تحديد حدود عقل است نه رد مطلق آن. عقل قوه تفکر است و از خود معرفتي ندارد. سرمايه عقل معارفي است که از منابع ديگر مانند حواس بيروني، حواس دروني، وحي و شهود بدست مي آورد. هرچه عقل به منابع بيشتري دسترسي داشته باشد نيرومندتر است و حقايق بيشتري را درک مي کند. عقل مادي چون به حواس محدود است فقير است و از درک بسياري از حقايق ناتوان. عقل متکلم که علاوه بر حواس به ظاهر شريعت هم دسترسي دارد غني تر از عقل مادي است، اما چون به معرفت شهودي و باطن دين راه ندارد فقيرتر از عقل عارف است. عقل عارف که افزون بر منابع پيش گفته، از راه شهود قلبي به غيب عالم و باطن دين نيز راه دارد فراتر از عقل هاي ديگر است. از اين رو به آن عقل منور يا عقلِ عقل مي گويند. از اينجاست که فيلسوفي همچون ملاصدرا که بهرمند از نور کشف است نه تنها منکر مشهودات عرفا نيست بلکه مي کوشد تا بر يافته ها عرفا برهان عقلي اقامه کند. فلسفي که مورد طعن امثال مولوي است کسي است که عقلش از نور باطن بي بهره است و از درک حقايقي که فوق امور محسوس و مأنوس اوست ناتوان است.

فلسفي کو منکر حنانه است     از حواس اوليا بيگانه است

استن حنانه از هجر رسول     ناله ها مي زد چو ارباب عقول

برای مطالعه اصل مقاله به فصلنامه اسرا شماره 14 یا سایت این فصلنامه مراجعه فرمایید.

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست