مهر ماه

 

مهرماه رفت، الهی که مهرما نرود

مهر ماه رفت، الهی که مهر ما هرگز نرود. بی مهرماه می توان یازده ماه صبر کرد، اما بی مهرما یک لحظه نمی توان. با رفتن مهرماه هم ما می مانیم وهم زیبایی طبیعت؛ مهرماه یازده جانشین زیبا و متنوع دارد، اما با رفتن مهرما چیزی جز زشتی و تلخی برای ما نمی ماند، یا بگو اصلا ما نمی مانیم.   نه آمدن مهرماه بدست ماست و نه رفتنش، اما هم آمدن مهرما و هم رفتنش بدست ماست، هم پیدایشش بدست ما است هم بقا و ادامه اش. اگر مهرماه رفت گو رو باک نیست، نگذاریم مهرما برود.

در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو [ای مهر و ای مهربان] بمان ای آن که چون تو پاک نیست
مهرماه اگر رفت گرچه دیر اما حتما برمی گردد، اما مهرما اگر برود ممکن است هرگز برنگردد. پس نگذاریم برود و با حافظ بگوییم:
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و ازجان نرود
دل به مهرماه نبدیم چرا که نپاید، اما اهل مهر باشیم که قوام عالم به آن است،«یحبهم و یحبونه»، العشق هو الله (God is love).
اصلا عالم برای این مهر و مهرورزی آفریده شده است.
از برای لطف عالم را بساخت
ذره ها را آفتاب او نواخت
فرقت از قهرش اگر آبستن است
بهر قدر وصل او دانستن است
تا دهد جان را فراقش گوشمال
تا بداند قدر ایام وصال
آواز مهر زیباترین نغمۀ هستی است.
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر  یادگاری که دراین گنبد دوار بماند
بیاییم مهر بورزیم تا همه ماه ها ماه مهر باشد و همه جاها مهرآباد.
هرچه از مهر بگوییم کم گفته ایم و هرچه تکرارش کنیم تکراری نمی شود.
یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب
از هر زبان که می شنوی نامکرر است
دانی که چرا مدرسه ها درمهر آغازمی شوند؟ تا کودکان درس مهرورزی و مهربانی بیاموزند.
اگر مهر باشد همۀ ماه ها مهر می شوند و “مهر و آبان” به هم متصل و “مهربان” می شود.
نام دیگر خورشید مهر است چون روشنی و گرمی می دهد که دو ویژگی مهر است. بیاییم تاریکی و سردی را از خود دور کنیم و همچون مهر دل افروز آسمان گرمی و روشنی بپراکنیم.

 

شاعرانهماه مهرمهر ماه