ادعای نقد فلسفۀ اسلامی و ارائه فلسفۀ اهل بیت

سؤال رسیده:

با سلام و عرض ادب اخیرا کتابی را مطالعه کردم که نویسندۀ آن مدعی است که فلسفۀ ملاصدرا را ابطال کرده و  تناقض آن را با معارف اهل بیت نشان داده و فلسفۀ اهل بیت را ارائه کرده است. همچنین وی مدعی است که بعد از هزار و چهارصد سال در فلسفه اهل بیت کاری صورت نگرفته و از علمای دین خواسته است که دربارۀ فلسفۀ اهل بیت تحقیق کنند تا برتری دین و فلسفه شیعه بر دیگر مکتب ها روشن شود.

پاسخ:

با سلام و آرزوی توفیق. بطورکلی ما از نوآوری و نقد و بررسی اندیشه ها استقبال می کنیم و تحقیقات جدید را ارج می نهیم. البته باید توجه داشت که نوآوری و نظریه پردازیی ارزش نقد و بررسی دارد که عالمانه، روشمند، مستدل ومتقن باشد.  آنچه به صورت اجمالی و کوتاه می توان دربارۀ نظر طرح شده در کتاب یادشده گفت این است که: این نظر و کتاب دو بخش و دو ادعا دارد.

یک بخش آن نقد فلسفۀ اسلامی رایج است. این کار مسبوق به سابقه است و افراد بسیاری به نقد فلسفه اسلامی پرداخته اند. در زمان ما پیروان مکتب تفکیک بیش از دیگران به این امر  پرداخته اند و مدافعان فلسفۀ اسلامی نیز پاسخ هایی به آنها داده اند و باب بحث و نقد باز است. البته نقد هایی که دراین کتاب آمده است ضعیف است و قسمت مهم آن تکرار همان نقدهایی است که در آثار دیگر مخالفان فلسفه آمده است که به بسیاری از آنها پاسخ داده شده است.

بخش دیگر نظر مؤلف، بیان فلسفه اهل بیت است. نویسنده در این بخش نیز دو ادعا طرح کرده است. ادعای نخست این است که تاکنون علمای اسلام به فلسفه اهل بیت توجه نکرده اند. ادعای دوم ارائه فلسفۀ اهل بیت از سوی نویسنده است.

دربارۀ ادعای اول باید گفت البته به این نام و با این عنوان (یعنی فلسفۀ اهل بیت) ممکن است اثری تدوین نشده باشد. ضرورتی هم ندارد بااین عنوان تدوین شود، زیرا فلسفه واژه ای است که ریشه یونانی دارد و وجهی ندارد که تعالیم اهل بیت را ذیل نام فلسفه بیاوریم. البته منعی هم ندارد که کسی بخواهد بااین عنوان معارف اهل بیت را تدوین کند.

ثانیا محتوای فلسفۀاهل بیت باید همان معارفی باشد که در قرآن و  روایات آمده است. این معارف همواره مورد توجه عالمان دین بوده است و در شکل های مختلف طرح و تدوین شده است. از جمله در کلام اسلامی، در تفاسیر قرآن کریم، و در شرح هایی که بر روایات و ادعیه نوشته شده است، مانند شرح های نهج البلاغه، شرح های اصول کافی، شرح های توحید صدوق، شرح صحیفه سجادیه و غیر آن.

بخشی از معارف اهل بیت نیز  در خود فلسفه و آثار فلسفی موجود ما تبیین شده است، به ویژه مباحث مربوط به خداوند و صفاتش و مباحث حیات پس از مرگ و معاد و مباحث جبر و اختیار و قضا و قدر. فلاسفه شیعه با بهره گیری از قرآن و سنت و معارف اهل بیت دربارۀ معارف الهیاتی بحث های بسیاری کرده اند. بنا بر این اگرمراد از فلسفۀ اهلبیت این معارف است این ادعا درست نیست که تاکنون به فلسفۀ اهل بیت توجه نشده است. کافیست به تفسیر شریف المیزان رجوع کنیم تا ببینیم چه اندازه معارف کتاب و سنت و تعالیم اهل بیت مورد تحلیل و مداقه قرار گرفته است. البته قرآن و سنت و معارف اهل بیت دریای بیکرانی است که جا دارد همواره مورد تأمل و تفکر و بازبینی قرار گیرد و در هر عصر و دوره ای متناسب با فضای آن عصر تدوین و عرضه گردد. از همین رو توجه بیشتر عالمان دین به این معارف ضروری است و تذکر به این موضوع لازم است.

اما درباره بخش دوم که تدوین و ارائه فلسفۀ اهل بیت از سوی نویسنده است، در  کتاب یادشده بیش از چند صفحه مطلب عرضه نشده است و نویسنده مدعی است در آثار دیگرش به آن پرداخته است.  اما آنچه در بخش آخر این کتاب تحت عنوان فلسفۀ اهل بیت آمده است چیزی بیش از نقل به مضمون چند روایت که در کتاب های حدیثی و کلامی مشهور است همراه با برخی برداشت های شخصی نویسنده  نیست و نمی توان آن را فلسفۀ اهل بیت نامید. سخن اصلی که در این چند صفحه تکرار شده است نوعی الهیات سلبی است که می گوید ما دربارۀ پرسش های مربوط به خدا و صفات و افعال او تنها باید بگوییم آنها ورای درک و فهم ماست و ما قادر به فهم نیستیم و نمی توانیم به این گونه حقایق راه یابیم. برخی از اصولی که وی برای فلسفۀ اهل بیت بیان می کند مبهم است، برخی از آنها نادرست و خطا است و برخی نیز که درست هستند جدید نیستند و در کتاب های فلسفی و کلامی مشهورند.  والحمد لله رب العالمین

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست